حامد بهداد؛ بازیگری که صیاد خوبی است
به گزارش سرمایه گذاری ایکیوسی، سینما گرام/ حامد بهداد با نقش امیر شایگان در سریال می خواهم زنده بمانم بعد از تجربه اشتباهش در دل نشان داد که صیاد خوبی ست؛ صیاد نقش های متفاوت و دور از هم. از شخصیت معتادی که در بوتیک بازی کرد (و به گمانم یکی از بهترین معتادهای سینمای ایران است) تا نقش کمدی اش در گیچ گاه (عادل تبریزی)، تابلوی جذابی ست که بهداد با کم ترین ضریب اشتباه، در آن ها حاضر شد. زمانی که در بوتیک به دلیل عصبانیت، پایش را روی میز کوبید و همه چیز را واژگون کرد، چنان تصویری از یک بازیگر عصیان گر در فکر ما نقش بست که فراموش کردنش سخت بود.
لحظه هایی در می خواهم زنده بمانم هست که مجبورمان می کند او را ببینیم. لحظه هایی بدون دیالوگ، بدون حرکتی اغراق آمیز که تنها با تکان لب، چرخش چشم ها در کاسه چشم و یک حرکت ظریف دست شکل می گیرد. نگاه کنید به لحظه ای که زن صیغه ای بهمن دشتی (مهران احمدی) برای شفاعت نزد او می آید. شایگان از زن می پرسد چرا پیش او آمده و زن در جواب، پای عشق و عاشقی را وسط می کشد و این حرف را با کنایه ای به زبان می آورد که انگار شخصیت سرد و نفوذناپذیر مقابلش، هیچ گاه عاشق نشده است. اما بهداد با غمی که برای لحظه ای در چشم هایش می ریزد، مخاطب را از چیزی که ته دلش می گذرد خبردار می کند، حتی بدون یک کلمه.
این فریاد در سکوت را در جدیدترین قسمت سریال هم می توانیم ببینیم، جایی که رابطه اش با همسر دوم لو می رود و در میان احساساتی مختلف، از ترس و استیصال و غم تا تلاش برای خونسرد بودن، می خواهد با همسر اولش روبرو شود. او با کم ترین دیالوگ، بیش ترین تأثیر را روی مخاطب می گذارد. نگاه عمیقش به همسر اول که با زبانی کنایه آمیز در حال ملامت کردن اوست، مثال مشخصی ست از آن چه که ظرافت در بازیگری خوانده می شود.
او در این سریال، ما را بین دوست داشتن و دوست نداشتنش در نوسان باقی می گذارد و رسیدن به این مرحله، انصافاً کار سختی ست. حامد بهداد پخته تر شده است. بیش تر می داند. نقش هایش را بیش از پیش درونی می کند و تحویل مان می دهد. البته که مانند همه، گاهی خطا هم می کند اما مگر چه کسی کامل است؟ باید پیش رفت و تجربه کرد، حتی به غلط.
دامون قنبرزاده
منبع: همگردی